ابوالقاسمخان
بهنامخدا
ابوالقاسمخان
فرزند لطفعلی خان ( امیرمفخم) یکی از مالکین عمده- شهرستان اردل- اورگان- ایذه- اندیکا .ابوالقاسم در بین فرزند خوانین- تحصیلکرده اروپا بود؛ زمانی وارد گفتگو و جدال بختیاری قرار گرفت که اولاد ایلخانی (حسینقلیخان) از یک طرف و اولادان امامقلیخان( حاج ایلخان) بر اثر تصاحب قدرت چهارمحال و بختیاری مخالفتهای شدید به وجود آمده بخصوص در سالهای 1321 و 1322 که حقوق بختیاریها بوسیله پهلوی پایمال شده بود. این دو قطب حکومتی –عموزادههای مخالفتهایشان بیشتر بر روی رسیدن به قدرت بود و هر کدام میخواست از نفوذ دیگری بکاهد به هر وسیلهای بنابراین از زمان قاجار تا زمان که پهلوی رفته بود از هیچ تهمت بهمدیگری خودداری نکردند و حکومتها از این درگیریها بود خود استفاده میکرد و آنها را به جان هم میانداخت
(مثل معروف تفرقه بینداز حکومت کن. ) علت اینکه قاجارها با آن همه بیلیاقتی که داشتند از این روش استفاده می کردند
یک سال اولاد حاج ایلخانی بختیاری را غارت می کرد تا به ظل السلطان بدهند تا حکومت بختیاری را بگیرند. سال بعد حکومت معزول و مبلغ از ایلبیگی می گرفتند تا ایلخانی شود و سال بعد با مبلغی حکومت بختیاری به اولادان ایلخانی واگذار میشدند.
و بختیاریها به قطب ایلخانی و حاج ایلخانی تقسیم شده بودند یک دست می گفتند شاد اومد حاج ایلخانی و یک دسته منتظر شاد اومد ایلخانی این روحیه نفاق گاهی با تعصب در بین بختیاریها بوجود آمد و عدهای که برای خان بیشتر شمشیر میزدند از نظر خوانین نوکران خوبی هستند و آنها را القاب هم می دادند.
از محاکمات ابوالقاسم و مشاهدات عینی اینجانب که در سال 31 کلاس هفتم بودم ابوالقاسمخان مردی بود مثل سردار اسعد دوم که بذر آزادگی را همراه با علیمردان خان در بختیاری پاشیدند انها فقط سهم بختیاری را مطالبه می کرد و برای خودش هم چیزی نمیخواستند و معتقد بود که بختیاری در تمام جنگها که بر ایران تحمیل شده حضور داشته در مشروطیت کشته داده حالا یک استان از خود ندارد.
لذا در سال 1331 که در ایران نوعی هرج و مرج بود آمده بود مدعی حقوق بختیاری شد. پس از اینکه به اردل امد از بختیاری ها دعوت کرد همه با او بیعت کردن از راه سرخون ایذه به اندیکا- درگیری با نظامیان بوجود امده ؛ عده کشته شدند . مرحوم محمدنصیر کریمی شهماروند و دوستش شجاعی راکی که در جنگ شرکت داشتند خاطرات زیادی بیان کرده اند اولین کسی که کشته شد ناصر که جوان برازنده سلحشوری بیباک بود فرزند کربلایی راه خدا کلانتر طایفه غربت کشته شد در این جنگ مرحوم اسماعیل خان الیاسی دشتکی از ناحیه پاه تیر خورد و در اندیکا بعد از یکماه به رحمت ایزدی پیوست .
در 28 مرداد که کودتا شکست خورد و شاه برگشت.در این زمان تیمور بختیار درجه سرهنگی ؛ فرمانده لشکر 2 زرهی کرمانشاه به طهران امده- شاه بوسیله برای ابوالقاسمخان یک اماننامه و یک جلد کلاماله مجید فرستاد و به ابوالقاسمخان وعده داد که به تهران بیایند خواستههای شما را برای بختیاری را قبول دارم.
ابوالقاسمخان محترمانه از راه بازفت - دشتک - شهرکرد با سرهنگ تیمور بختیار به تهران آمد. امّا شاه او را فوراً به زندان انداخت محاکمه و اعدام کرد.
سپس سرهنگ تیمور بختیار که با ابوالقاسم خان عموزاده حق بودند در قبال این خدمت بزرگ به درجه تیمساری سپهبدی و سپس فرمانداری نظامی تهران و ساواک را به دست آورد. که توانست با کشت وکشتار قدرت شاه را استحکام بخشد که اگر خواننده بیشتر می خواهد بداند که سپهبد تیمور بختیار جه اقداماتی در راستای تثبت خود و شاه نموده است به کتاب (0 سایه سنگین شاه نوشته معتضد رجوع نماید )
اضافه نمایم همسر ابوالقاسمخان بختیاری بی بیعظیمه دختر سردار جنگ عموزاده سپهبد تیمور بود.
ایشان در مبارزات ابوالقاسمحضور داشته یکی از شیرزنان تحصیلکرده و مبارز و فرهنگساز بود. در خاطراتم نوشتهام که در سال 1344 با هزینه شخصی و با نظارت اینجانب برای اردل مدرسهای ساخت. یک روز برای گزارش ساختمان بحضور رسیدم گفت ای برادر بختیاری تحصیلکرده- سپهبد بختیاری از پشت خنجر زده و حال می خواهد اردل از دست ما درآود. چیزی که من مشاهده کردم بر خلاف گفته عده ای که ابوالقاسم به دستور شاه یاغی شد و بعضی هم میگویند مخالف مصدق- سپهبد بختیار بود اینها هرکدام درست نیست او مدافع بزرگ آزادی و پاسدار حقوق بختیاری بود .
قیام علیمردانخان بختیاری علیه رضا شاه
علیمردانخان فرزند علیقلی خان چهارلنگ مادرش بیبی مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی علیقی خان پدر مرحوم علیمردان خان از نوادگان محمود صالح چهارلنگ است مادر بی بی مریم ؛ بیبی فاطمه دختر علیرضا خان چهارلنگ از طایفه کیانرسی است
در بختیاری بخصوص خوانین بختیاری برای ازدیاد فرزندان هر کدام بیش از 4 زن داشتند و هر کدام از طوایف مختلف به منظور تحکیم قدرت پس از فوت علیقلیخان صاحب سه فرزند پسر به نامهای 1-...... 2- ممدلی 3- علیمردانخان در سن نوجوانی با حمایت دائی هایش سردار اسعد و سردار ظفر به تهران رفت
علیمردانخان وقتی به سن 17 سالگی رسید با حمایت بزرگان ایل چهارلنگ آنچنان لیاقت شایستگی همچون مادرو دائیش سردار اسعد از خود نشان داد که خیلی زود مطرح شد
در این سن خواستههای بختیاری و اینکه هنوز آموزش و پرورش به عمق عشایر چهارلنگ نرفته به حکومت پهلوی معترض بود رضاشاه برای تثبیت قدرت خود نیاز به آرامش داشت لذا سمت ایلخانی ایل چهارلنگ را به او داد و به برادری محمدعلیخان مقام ایلبیگی چهارلنگ را واگذار کرد.
اما خواستههای او بر خلاف خواستههای شخصی خوانین بود او همه چیز برای قوم بختیاری میخواست که در سرتاسر تاریخ یا فرمانروا بود یا فرمانبر؛ بنابراین به این راضی نشد
علیمردانخان ابتدا جلساتی با سران و بزرگان بختیاری و بزرگان هفتلنگ و چهارلنگ برگزار کرد و خواستههای قوم بختیاری را مطرح کرد و فرمود، دَین بزرگ به بختیاری بدهکار تاکنون مزد مواجب کشتهدادند بزرگترین انقلاب جهان مشروطه را بوجود آوردهاند اینک مظلوم واقع شدهاند موقع آن رسید که برای حقوق آنها و توسعهیافتگی بختیاری کاری بکنیم و رضاشاه که همانطور که میدانید فقط بختیاری را برای تحکیم قدرت می خواهد نه چیز دیگر بنابراین در سال 1308 شمسی علیمردان خان قیام کرد که خواننده کتابهائی که در این باره نوشته شده خواندهاند گرچه بختیاریها و حتی خوانین که در مرکز بودند با او همکاری نکردند ولی شورش علیمردانخان در جای جای ایران برخواسته بود و در تیرماه 1308 با آرایش جنگی او در شهرکرد شد
متأسفانه سردار محتشم و مرتضیقلی صمصام که از حامیان شاه بود سعی کردند که علیمردانخان را متقاعد کنند و با رضا شاه کنار بیاید ولی علیمردانخان به نصیحتهای آنها توجهی نکرد و به آنان گفت شما خودفروختگانی هستید که از زمان قاجار تا به حال به خاطر قدرت و القاب بختیاری را فروختید دور شوید شما را نبینم.
علیمردانخان
رضاشاه که در آن زمان با طوایف و عشایر درگیر بود می خواست به هر نحوی شد علیمردانخان را از انقلاب (شورش) بازدارد لذا خوانین را برای منافع خود و خوانین درباری مثل امیر جنگ سردار ظفر دائی علیمردانخان- سردار محتشم و مرتضیقلیخان پسر دائیش مجدداً به کوهرنگ آمدند تا او را در زمان با توجه به مقتضیات خواهان متوقفشدن شورش شدند ولی گرچه به نظر نویسنده نیاز بود که علیمردانخان در زمان اول بختیاری به آخرین صلاحهای مدرن و سپاه ورزیده و چریکی را مهیا میکرد بعد به جنگ بالگردها میرفت تا شکست نخورد
در هر صورت خوانین دربار نتوانستند او را متقاعد کنند و به جای کمک برای او کارشکنی هم کردند علیمردان شخص بزرگی بود چون در طول حکومت اجداد خود بختیاری ها را مظلوم می دید قیام کرد ولی شکست خورد
و سرانجام به همراه جمعی از بزرگان بختیاری و جمعی سلحشور واقعی بختیاری در 17 آذر 1313 به حبس و سپس به اعدام محکوم شد در سن 42 سالگی
از جمله افرادی که به اعدام محکوم شدند
1-آ ابراهیم صالحی (ممصالح) 2- آمال گرد اورک (شالو) 3-آ پنجعلی اولادابولی ( اورک اولاد حاجعلی 4-آقا رحیم برون (برون) 5-مرتضی خان صالحی ( ممصالح) 6- آ علی خون گوروی 7- آ الهکرم بابا (حونه بابا)